یادداشت فرستنده:
فرمودبعضی روز قیامت می آیند،میبینند یک چیزه بزرگی را آورده اندوبه یکی دادند.
اااااااااااا اینکه عملش کم بود،داشت بدبختی هایش را ضجه می زد،یک چیز آوردند وگذاشتند داخل ترازو،هرچه سنگ بود همه را به آسمان پرت کرد.انقدر سنگین بود!!!
گفت پروردگارابه عمرم عملی را که ای چنین مناسب باشد به جا نیاوردم که چنین چیزی نصیب من شود این چیست؟
فرمود یک حاجت بود تواز ما خواستی وما ندادیم.تومدام میخواستی ،ما طاقچه بالا گذاشتیم.حالا این بزرگ شده وبه این شکل درآمده.
فرستنده: hichta این کتاب...
مشتاق شدم این کتاب رو بخونم...
گرچه با خودم قرار گذاشته بودم تا کتابام تموم نشده نخرم...
حداقل از یکی قرض که میتونم بگیرم! :)